"یک فنجان مرگ لطفأ..."
کافی شاپی قدیمی
دکوری خاکی با تزئینی از تارعنکبوت
نور قرمز چراغ ها
تابلویی از تصویر یک هاله ی سفید نامفهوم در تاریکی
بوی تعفن
موزیکی از جنس فریاد و زجه
منویی از چند خط ممتد و درهم
و گارسنی زشت با موهایی ژولیده بر روی صورتش.
"یک فنجان مرگ لطفأ..."
"چشم آقا!!!"
و چشمانی که تا ابد به سیاهی رفت.
نظرات شما عزیزان: